به گزارش تیترنا به نقل ز شهرمردم ، کف اتاق کوچکشان به یکباره فرو ریخت. نه با زلزله و نه با حادثهای عجیب؛ فقط با نمِ ماندگار زیرزمین خانهای فرسوده که نفوذ نم بارانهای اخیر شیراز کارش را یکسره کرد. اتاق کوچکی
فاطمه مقدم ـ خبرنگار شهرمردم
به گزارش تیترنا به نقل ز شهرمردم ، کف اتاق کوچکشان به یکباره فرو ریخت. نه با زلزله و نه با حادثهای عجیب؛ فقط با نمِ ماندگار زیرزمین خانهای فرسوده که نفوذ نم بارانهای اخیر شیراز کارش را یکسره کرد. اتاق کوچکی در خانهای قدیمی حوالی خیابان آستانه شیراز که روی زیرزمینی نمور قرار داشت، دیگر تاب نیاورد و ناگهان پایین نشست و پسر کوچک خانواده، همراه با تشکی که روی آن خوابیده بود، به زیرزمین سقوط کرد. زن بیسرپرستی که با بچههایش در همین یک اتاق زندگی میکرد، نه توان تعمیر داشت و نه جایی برای رفتن.
این فقط روایت یک خانهی فرسوده نیست، بلکه شاید تصویری نمادین از زنان تنها و سرپرست خانوار باشد که زمین زیر پایشان خالی میشود!
زندگی زنان بیسرپرست یا بدسرپرستی که در همین شیراز (کلانشهری که از قضا در استانی محروم هم نیست)، زیر بار فقر، آرام و بیصدا فرومیریزد. زنانی که خیریهها آخرین پناهشان شدهاند؛ همان خیریههایی که در روزگار گسترش بیاعتمادی مردم به نهادهای اقتصادی ـ اجتماعی، خود دیگر توان جذب کمک ندارند!
مسکن، درمان و امنیت؛ سه بحران اصلی زنان بیسرپرست فارس
مدیر امور شعب یکی از خیریههای نیمهدولتی استان فارس که با ۲۱ شعبه در فارس، ۲ هزار و ۷۰۰ خانوار با ۶ هزار و ۷۰۰ نفر جمعیت را تحت پوشش دارد، در گفتوگو با «شهر مردم» با اشاره به وضعیت معیشتی زنان سرپرست خانوار تحت حمایت این خیریه، از گسترش نگرانکنندهی فقر مطلق، افزایش هزینههای درمان و ناتوانی خیریهها در پاسخگویی به نیازهای فزایندهی مددجویان گفت.
حکیمه رضایی با اشاره به وضعیت زندگی یکی از مددجویان زن بدون سرپرست در شیراز بهعنوان مثالی گویا از فقر عمیق و گستردهی این زنان گفت: این زن به همراه فرزندانش در خیابان آستانه، در خانهی قدیمی پدرشوهرش و در یک اتاق قدیمی و بسیار فرسوده با سقف چوبی زندگی میکند. کف خانه از قبل گود شده بود که حاصل نمگرفتگی سقف زیرزمین بود. در بارندگیهای اخیر، به دلیل نمگرفتگی شدید، کف اتاق بهطور ناگهانی فرو میریزد و یکی از فرزندان خردسال که روی تشک خوابیده بود به زیرزمین سقوط میکند و کف اتاق سوراخی بزرگ ایجاد میشود و این خانوار توان مالی انجام هیچگونه تعمیراتی، حتی برای اتاق کوچکشان هم ندارند.
وی با تأکید بر افزایش شکاف طبقاتی در جامعه اظهار کرد: فقر مطلق با سرعت زیادی در حال گسترش است. گرچه برای این خانوارهای فرودست تأمین غذا به هر طریقی انجام میشود، اما پرداخت هزینههای رهن و اجارهی خانه، فشار بسیار زیادی بر طبقه فرودست که در فقر مطلق هستند؛ میآورد و خصوصاً امنیت زنان سرپرست خانوار را بهشدت تهدید میکند. مددجویانی که حتی یک اتاق از خود دارند، وضعیت بهمراتب بهتری نسبت به خانوارهای اجارهنشین دارند.
افزایش بیماران مددجوی صعبالعلاج، بهخصوص بیماران سرطانی، در یکونیم سال اخیر بیسابقه بوده است
با نوسانات نرخ ارز و حذف ارز ترجیحی برای تجهیزات پزشکی و دارو، با این استدلال که یارانه باید از «کالا» به «مصرفکننده» منتقل شود، دسترسی مردم به خدمات پزشکی کاهش یافته و هزینهها بهطور چشمگیری افزایش پیدا کرده است. افزایش سهم هزینههای درمان در سبد هزینهی خانوار و ناتوانی در پرداخت ویزیت پزشکان، درمان را عملاً به کالایی لوکس تبدیل کرده است. در نتیجه، خانوارهای کمدرآمد ناچارند حتی در موارد ضروری از مراجعه به پزشک خودداری کنند و از سویی دیگر، امکان تهیهی داروهای تجویزی را نیز ندارند؛ چرخهای معیوب که بیماری را شدیدتر و درمان را پیچیدهتر و طبیعتاً گرانتر خواهد کرد.
این مددکار شیرازی تأمین هزینههای درمان را بیش از هر چیز فشار مالی و روانی دانست که مددجویان با آن مواجه هستند و گفت: با افزایش هزینههای درمان، ما در این سالها شاهد افزایش تعداد مددجویانی هستیم که بهشدت نیازمند کمک برای درمان هستند. هزینههای درمانی سرطان و بیماریهای صعبالعلاج ـ که خود این بیماریها نیز ارتباط تنگاتنگی با سبک زندگی، تغذیه و وضعیت روانی افراد دارد ـ بسیار سنگین است.
مدیر امور شعب خیریهی آبشار عاطفهها با اشاره به افزایش چشمگیر درخواستهای کمک درمانی در دو سال اخیر گفت: در ۹ سال فعالیت خود در این خیریه، هیچگاه به اندازه یکونیم سال گذشته با حجم بالای بیماران صعبالعلاج، بهویژه مبتلایان به سرطان، مواجه نبودهام که در میان آنها بچهها و جوانان سرطانی نیز بسیار زیاد هستند. هزینههای درمان آنقدر سنگین است که حتی خیریهها نیز تنها قادر به کمکهای محدود هستند.
این مددکار شیرازی افزود: در یکی از پروندهها، هزینهی فوری درمان یک مددجوی سرطانی جوان حدود ۴۰۰ میلیون تومان است. به دلیل ناتوانی در تأمین این مبلغ در استان فارس، مجبور شدیم پرونده را به شعب دیگر خیریه در استانهای دیگر ارجاع دهیم. این ارجاعها خود یک زنگ خطر جدی در کاهش مشارکت خیرین در استان است.
روی آوردن برخی از زنان نیازمند به تنفروشی، تلخترین تجربهی کاریام است
رضایی با اشاره به تلخترین تجربههای کاری خود افزود: سختترین چیزی که در مواجهه با برخی از زنان سرپرست خانوار با آن روبهرو شدهام، روی آوردن زنان نیازمند و گاه حتی دختران آنها به تنفروشی است. گرچه این موارد استثناست، اما دیدن چنین شرایطی برای مددکاران بسیار آزاردهنده است. با این حال، باید تأکید کنم که اکثریت قریب به اتفاق زنان مددجو از طریق کارهای شرافتمندانه و خدماتی امرار معاش میکنند.
مردم فارس کمتر از گذشته دست به خیر هستند!
این مددکار شیرازی با انتقاد از کاهش مشارکت خیران در فارس گفت: برخلاف شهرت تاریخی مردم فارس، من در این مدت کار در خیریه متوجه شدم که مردم فارس آنطور که شهرت دارند دستبهخیر نیستند و خیّر ندارند؛ در حالی که در استانهایی مانند تهران، اصفهان، مازندران و حتی یاسوج، میزان مشارکت خیران بسیار زیاد است و خیران این شهرها و استانها جز کمکهای نقدی، به کمکهایی چون اهدای جهیزیه و غیره نیز مشغولند. در حالی که خیریهی آبشار عاطفهها بیش از ۹۰۰ نمایندگی در کشور دارد، شعب فارس در جذب کمکهای مردمی از باقی شعب کشور عقبتر هستند.
وی دلیل اصلی این موضوع را افزایش بیاعتمادی عمومی به خیریهها دانست و گفت: مردم فارس خونگرم و مهربان هستند، اما بیاعتمادی نسبت به عملکرد برخی خیریهها باعث شده از کمک کردن فاصله بگیرند. این بیاعتمادی تعداد خیران فعال را بهشدت کاهش داده است و باعث شده مردم در کمک به خیریهها دریغ کنند.
رضایی با تأکید بر نقش دولت و مسئولان در اعتمادسازی به خیریهها اظهار کرد: در جلساتی که با فرماندار شیراز داشتیم، بر لزوم دقت در صدور مجوز خیریهها و نظارت دقیق بر عملکرد آنها تأکید کردم. همانطور که خیریههای نیمهدولتی حسابرس دارند، خیریههای خصوصی نیز باید تحت نظارت و بازرسی جدی قرار گیرند تا اعتماد عمومی بازسازی شود.
این مددکار شیرازی در پایان از مردم خواست با مراجعهی حضوری به خیریهها و اطمینان از سلامت عملکرد آنها، در این شرایط دشوار حتی با کمکهای کوچک، یاریگر همنوعان خود باشند.
بیشتر زنان مددجو نیازمند دریافت کمکهزینههای درمانی هستند
فقر در میان زنان سرپرست خانوار با ناامنی اجتماعی، نداشتن مسکن، فرسودگی روانی، نبود مهارت شغلی و مسئولیت کامل نگهداری از فرزندان گره خورده است.
به گفتهی مددکاران فارس، زنان بدسرپرست، بهویژه آنهایی که همسر معتاد دارند، در پایینترین لایهی این بحران قرار گرفتهاند؛ زنانی که همسرشان چون سایهای شوم رشتههای آنها را در جذب کمک از خیریهها برای سیر کردن شکم فرزندانشان پنبه میکند و از سویی دیگر، به سبب داشتن همسر، آنها را از شمول دریافت حتی حمایتهای اندک دولتی محروم میسازد و زنان و فرزندانشان را به سمت آسیبهای جدی سوق میدهد.
مسئول یکی از شعب خیریه دولتی در فارس نیز در گفتوگو با «شهر مردم» با تأکید بر اینکه ما تنها زنان بدون سرپرست، بدسرپرست و ایتام را تحت حمایت قرار میدهیم و هیچ مرد سالمی مددجوی خیریه نیست، گفت: بیشتر زنان مددجو نیازمند کمکهای درمانی هستند.
حکیمه آموزگار، مددکار این خیریه در خیابان سعدی، افزود: بسیاری از مددجویان ما تنها منبع درآمدشان یارانه و کمک ماهانه یکمیلیون و ۲۰۰ هزار تومانی کمیته امداد است. ما پیش از پذیرش هر پرونده، بازدید حضوری از منزل مددجویان انجام میدهیم.
وی بدترین وضعیت معیشتی را مربوط به زنان بدسرپرست دانست و گفت: زنانی که همسر معتاد دارند، شرایط بسیار دشوارتری نسبت به زنان بیسرپرست دارند. ما حتی از واریز وجه نقد برای آنها خودداری میکنیم و اغلب کمکهای غیرنقدی به آنها میدهیم. در بسیاری از موارد حتی کمکهای غیرنقدی آنها نیز توسط شوهران معتاد فروخته و خرج خرید مواد مخدر میشود. این زنان اگرچه از نظر ظاهری دارای همسر هستند، اما همین مرد وبال گردنشان است و از باقی زنان بیسرپرست کامل، وضعیت بسیار بدتری دارند.
این مددکار که به مدت ۱۱ سال در خیریههای مختلف شیراز مشغول به کار بوده است، با اشاره به افزایش تعداد مددجویان در خیریهی آنها در محلهی سعدی گفت: در یک سال اخیر تعداد مددجویان ما افزایش بسیار چشمگیری یافته است، بهطوریکه ما سال گذشته تنها ۱۰ خانوار مددجو داشتیم و امسال تعداد خانوارهایی که از ما حمایت میگیرند به ۸۰ خانوار رسیده است و برخی پروندهها را ناچار به شعب دیگر ارجاع دادهایم.
وی در پایان تأکید کرد: به نظر من، با توجه به شرایط وخیم تورمی، لازم است دولت حمایت ویژهای از زنانی کند که همسرانشان را از دست میدهند و فاقد بیمه و مستمری هستند؛ چراکه برخی از این زنان نهتنها مهارت کار کردن ندارند، بلکه برخی حتی توان روحی و جسمی کار کردن و حضور در اجتماع را نیز ندارند. از این رو تعیین مستمری، هرچند اندک، از سوی دولت میتواند مانع سقوط این زنان به فقر مطلق شود.
با توجه به این واقعیت که خیریهها تنها توان پانسمان موقت زخمهای باز فقر را دارند، در شرایطی که تعداد مددجویان با سرعت در حال افزایش است و فقر شکل بحرانیتری به خود میگیرد و خیریهها خود فریاد ناتوانی میزنند و پیدا کردن خیرانی که نیازهای درمانی مددجویانشان را پوشش دهند برایشان به یک چالش بزرگ تبدیل شده است، اگر سیاستهای حمایتی هدفمند و نظارت بیشتر بر عملکرد نهادهای مسئول در دستور کار قرار نگیرد، در آیندهای نهچندان دور جامعه ناچار است هزینههای اجتماعی و انسانی بسیار سنگینتری، چون گسترش تنفروشی، فروپاشی خانواده و افزایش کودکان کار، بپردازد.
